مرتضی روحانی
مرتضی روحانی

به بهانه آغاز به کار دولت دهم….

نگرشی بر رفتارهای اجتماعی دولت نهم و برخی طرفدارانش: شاید بتوان گفت که در دولت نهم علاوه بر تمامی پیشرفت ها و پیش روی ها نکاتی منفی نیز وجود دارد که ادامه دادن به آنها نه تنها می تواند برای این دولت اصولگرا مشکل­زا باشد بلکه می تواند در یک نگاه کلی به ضرر نظام اسلامی تمام شود . این نکات نه از باب تذکر به دولت فعلی اینجا نوشته می شود چرا که نه این فریاد به آن ا ندازه بلند است که به گوش آقایان برسد و نه اگر به گوش ایشان می رسید امیدی به شنیدن آقایان وجود داشت .بلکه آن چیزی که باعث شد تا این مطالب نوشته شود وجود این برخوردها در بعضی از هواداران این دولت است- که با افتخار اعلام می کنم که جمیعاً از دوستان این جانب می باشند- که النّاسُ عَلی دینِ مُلُوکِهِم. پس می توان گفت این پست تذکری است از دوستی برای برخی دوستانش همین و بس . رفتار اول: کم تحملی دولت در مقابل مخالفین و تنگ کردن دایره برای خودی ها. می دانم که با بیان این مطلب بسیاری مرا به یاد برخورد متفاوت دو رئیس جمهور قبل در مقابل دانشجویان مخالفشان می اندازند که یکی-محمد خاتمی- آنان را تهدید به اخراج از سالن کرده و دیگری – محمود احمدی نژاد- به مخالفین خود لبخند می­زد و اعلام کرد تمامی دانشجویان مخالفش باید در امنیت کامل باشند و کسی نباید به آنان تعرّضی داشته باشد. اما مسأله به نظر کمی حساس تر و ظریف تر از این می­باشد. آنچه که در این مورد می توان به صورت خاص متذکر آن شد کم توجهی دولت به دیگر دوستان اوصولگرا  می باشد. آنچه که می توان از آن تحت عنوان «جریان اصولگرای احمدی نژدای» در مقابل « جریان عام و رایج اصولگرایی » که شامل آقایانی همچون حداد عادل ، قالیباف ، لاریجانی ، علی زاکانی ، حسین فدایی و…یاد کرد. گاهی دوستان این دو گروه آنقدر یکدیگر را دشمن می­شمارند و با یکدیگر به جنگ و نزاع می­پردازند که دشمن مشترکشان را فراموش می کنند و این همان آغاز نقطه شکست مشترک هر دو گروه است. که به نظر می رسد اگر به اندازه اعراب جاهلی که می گفتند :« أنا و أخی عَلی إبنُ عَمّی و أنا و إبنُ عَمّی عَلی غیر»- یعنی من و برادرم برعلیه پسر عمویم و من و پسر عمویم بر علیه دیگران – تدبیر داشتند قطعاً اینگونه عمل نمی­کردند. این عبارت به خوبی نشان دهنده گستره دعوا در خلوت و جلوت است. به خوبی نشان می دهد که چه زمانی باید به دعوای درون گروهی بپردازیم و چه زمانی به نزاع برون گروهی. این مساله نه تنها در این مورد جاری و ساری است بلکه در تمامی شئون زندگی انسانی باید مدّ نظر گرفته شود. به عبارت دیگر ما باید بدانیم که اختلاف نظر ما در برابر برادران اهل سنّت نیز به همین منوال است. و به صورت گسترده تر می توان این قضیه را در کنار دیگر ادیان و روش ها نیز دانست به این صورت که بگوییم تمامی ادیان الهی –اعم از اسلام ، مسیحیت و یهودیت- در مقابل ادیان دیگر . تمامی ادیان الهی و ادیان غیر الهی در مقابل بی دینی و الحاد و … در نهایت برای توجه دادن به این معنا استشهاد می کنم به روایتی از امیرالمومنین(ع) که می فرمایند . صدیقک ثلاثة: صدیقک و صدیق صدیقک و عدوُّ عدوّک. یعنی دوستان تو سه گروهند : دوست خودت ، دوست دوستت و دشمن دشمنت. و باید توجه داشت که ما با این نگاه میتوانیم به راحتی ادعا کنیم که با بسیاری از کسانی که در نگاه اول دشمن ما به نظر می رسند در وجوهی دوست ما به شمار می­آیند. رفتار دوم : خود فراموشی در بسیاری از رفتارهای خاص دولت و شخص رئیس جمهور و هواداران ایشان می توان به وضوح این نکته را دید که ایشان به بسیاری از مفاسد و رفتارهای نادرست اقتصادی و … انتقاد دارند- که مصداق بارز آن را می­توان در مناظره های دوران ریاست جمهوری دید- البته ناگفته نماند که این انتقادها بجا و ضروری است اما آنچه که باید به آن توجه کرد این نکته است که این مسائل صرفاً مربوط به دولت های گذشته نیست. آقای هاشمی رفسنجانی از روز اولی که وارد عرصه سیاست شدند حکم پدرخوانده را نداشتند و فرزندان و اطرافیان ایشان از ابتدا اینچنین کورکودیل هایی نبودند که گندی به بزرگی استات اویل را به وجود بیاورند و از جایشان هم تکان نخورند. نکته این است که اینان نیز در گذر زمان اینچنین موجوداتی شدند . حال به نظر می رسد که باید آقای احمدی نژاد و اطرافیانشان به این مهم توجه داشته باشند که اگر آقای هاشمی بعد از 30 سال محوریت مسائل سیاسی اینچنین جسارتی پیدا می کند که بتواند نامه ای آنچنان گستاخانه بنویسد حال و روز آقای احمدی نژاد و دوستانشان که تنها بعد از 4 سال محوریت مسائل سیاسی آنچنان برخورد بدی با نامه رهبری در مورد برکناری اسفندیار رحیم مشائی کردند ، پس از 30 سال کارشان به کجا ختم خواهد شد. این نکته بدیهی است که قدرت هر کجا به وجود آید در کنارش عده ای سودجو نیز پیدا می شوند که رفیق دزدند و شریک قافله . آیا شایسته و بایسته نیست که آقای احمدی نژاد و اطرافیانشان به این نکته نیز توجه داشته باشند تا پدیده ای به نام اسفندیار رحیم مشائی که اکنون در فرهنگ این مملکت ظهور کرده در عرصه های اقتصادی ، سیاسی و … نیز ظهور نکند. چه کسی می تواند انکار کند که این وقایعی که جناب مشائی در این دوران به وجود آوردند هر کدامش برای از پای درآوردن یک فیل سیاسی کافی بود اما چگونه است که ایشان نیز مانند فرزندان هاشمی رفسنجانی همچنان پابرجایند؟؟؟ آیا پاسخ جز این است که ایشان نیز به نوبه خود از مزایای سر در آخور قدرت داشتن بهره می­برند؟؟ اینها برخی از نکاتی است که به وضوح به ما نشان میدهد که دولت نهم نگاه عیب جویانه ای که لازمه ترقی و کمال است به مجموعه خود نداشته و اگر این مساله اینگونه ادامه پیدا کند شاهد حضور جریانهایی در عرصه مختلف کشور در سالهای نه چندان دور خواهیم بود که اگرچه مستقیماً توسط شخص رئیس جمهور محترم هدایت نشده اند اما بر اثر اهمال ایشان در چیدن علف های هرز دولت نهم و دهم به وجود آمده اند.  

نظری ثبت کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code